طراحی بازی در عین اینکه زیبا و دلنشین است، اما نیازمند تکنیکها و مهارتهای خاصی است که عدم توجه به آنها میتواند یک ایده خام و زیبا را به یک محصول پرنقص تبدیل کند. مانند آشپزی که تمامی مواد خام باکیفیت را تهیه، اما درفرآیند پخت کاهلی کردهاست. بطور مثال، ادویهای را در زمان مشخص اضافه نکردهاست و… . همه اینها باعث میشود که مواد باکیفیتی که رسالت لذتبردن و قویترکردن انسان را دارند، به نتیجهای غیردلچسب تبدیل گردند. چرا سعی نکنیم از بهترین مواد بهترین غذا را بسازیم؟ چرا برخی از آشپزها میتوانند از مواد قدیمی و کهنه غذایی دلچسب طبخ کنند به طوری که کسی متوجه نمیشود آن غذا فاقد ارزش غذایی است؟ اما ما با وجود همه مواد سالم و باکیفیت به نتیجه دلخواه نمیرسیم؟ با ما در این مقاله همراه باشید تا با اصول ایده پردازی برای داستان بازی آشنا شوید.
فهرست عناوین مقاله
- 1 وظیفه طراح بازی یا گیم دیزاینر (Game Designer) چیست؟
- 2 چند قانون شروع ایده پردازی بازی
- 3 مهمترین اصول ایده پردازی برای داستان بازی
- 3.1 ارتباط جزئیات و عناصر
- 3.2 کاربر را خسته نکنید
- 3.3 تعادل را حفظ کنید
- 3.4 به زمان گِیمپلی (Game Play) توجه کنید
- 3.5 به تعداد چالشها دقت کنید
- 3.6 بازیِ صددرصد منطقی، واقعا منطقی نیست!
- 3.7 هر تغییری اشتباه نیست
- 3.8 تمایز تمایز تمایز!
- 3.9 رقابت سازی
- 3.10 با انسان روبهرو هستید نه ربات!
- 3.11 قوانین دنیای واقعی را زیرپا بگذارید
- 4 چگونه ایده پرداز موفقی شوم؟
- 5 سخن پایانی
وظیفه طراح بازی یا گیم دیزاینر (Game Designer) چیست؟
طراح بازی، مانند همین آشپز است. همانطور که میدانید فرآیند ایدهپردازی، داستان نویسی، روایت و … همه جزوی از سِیری است که یک گیم دیزاینر باید طی کند. در اصل گیم دیزاینر قالب یک بازی را میسازد و تمامی بازی در قالب ذهنی او پیاده میشود.
اگر به برخی بازیها دقت کنید، میبینید با وجود ایدههای کاملا نو و قوی، فنون صحیح در آن پیاده نشدهاست (مانند مثال آشپز شماره(1)). اما در مقابل در برخی بازیهای دیگر، در عین اینکه محتوای خوبی ندارند یا پر از نقص و ایراد و نقاط منفی هستند، نحوه طراحی و پیاده سازی به نحوی قوی طی شدهاست که افراد را برای ادامه بازی جذب میکند. یک طراح بازی این رسالت را دارد! او سعی میکند مانند یک آشپز بهترین مواد را به عنوان ایده پیدا کند و با مهارتهای خود آن را طوری آماده کند که برای گیمر (Gamer) لذتبخش باشد. اما اگر در ایده اصلی عیوبی هم وجود داشت که نمیتوان از آن چشم پوشید، با تغییر شکل آن عیب به روشهای مختلف، وجود آن را در بازی توجیه میکند.
طراح بازی، وظیفه سنگینی دارد و قرار است بنیان بازی (طرح و Artهای بازی، شخصیتها و هرچیز دیگری که مربوط به بازی است) براساس هر آنچه در ذهن او میگذرد و هرآنچه که از طراحی بازی میداند شکل بگیرد. یکی از مراحل ابتدایی طراحی بازی ایده پردازی است که میتواند فردی یا جمعی انجام شود. باید این نکته را بدانید که حتی بارش فکری و خلق ایده هم فنونی دارد. در ادامه میخواهیم به اصول ایده پردازی برای داستان بازی اشاره کنیم.
نکته مهم: ایده خلاق و صریح میتواند باعث رشد خلاقیت گرافیستهای بازی شود و برنامه نویس را از سردرگمی دربیاورد.
چند قانون شروع ایده پردازی بازی
پیش از این که ایده پردازی برای داستان بازی را آغاز کنید، باید موارد زیر را در نظر داشتهباشید:
تعیین هدف
هم شما باید هدفمند باشید، هم ایده شما. هدف و محوریت بازی چیست؟ به اصطلاح سر و ته بازی کجاست؟ آیا بازی را برای سرگرمی طراحی میکنیم یا برای اهداف آموزشی و تربیتی؟ بازیکن به چه هدفی دست پیدا میکند؟ تعیین هدف در تعیین نوع و محتوای بازی تاثیرگذار است.
شناسایی نقاط قوت
“سنگ بزرگ نشان از نزدن است!” توانایی شما چقدر است؟ ایده شما باید تا حدی پرورش پیدا کند که با توجه به تجارب قبلی در طراحی بازی، دانش فنی تیم، خلاقیت شما و چالش برانگیز بودن بازی و بسیاری از موضوعات دیگر میدانید توان پیادهسازی آن را دارید. اگر تیم شما از بُعد فنی ضعیف است، یا مجبورید سطح پختگی ایده را پایینتر بیاورید، یا با چالشهای بزرگتری در زمینه بازیسازی دست و پنجه نرم کنید که ممکن است باعث توقف یا رشد دیرهنگام بازی شود. صدالبته اگر بر این چالشها فائق آیید، به موفقیت بزرگی دست پیدا خواهید کرد!
شناخت و تحقیقات
اگر خودتان و رقبا و رفقایتان را نشناسید، ضربه میخورید! درباره بازار، شرکتهای رقیب، انواع بازیهای دیگر، بازیکنها و playerهای هدف، استودیوها و شرکتهایی که میتوانید با آنها در هر زمینهای مثل نشر بازی همکاری داشتهباشید، تحقیق کنید. این موضوع به شما کمک میکند که بهترین روشهای طراحی و نکات جذاب برای جذب کاربران را درک کنید و آنها را به شیوه موفق پیادهسازی کنید.
انتخاب یک مفهوم منحصر به فرد
برای جذب کاربران، بازی شما باید حاوی یک مفهوم منحصر به فرد باشد! ایده پردازی و خلاقیت شما در این مورد بسیار مهم است.
دقت کنید که شاید بازی شما مفاهیم مشترکی با سایر بازیها داشتهباشد. اما یک اصل منحصربهفرد هم برای بازی خود قرار دهید. در این صورت منتقدین میتوانند بازی شما را در کنار بازیهای دیگر نقد کنند و کنجکاوی گیمرها آنها را به سوی بازی بکشاند.
نکته: یکسری مفاهیم وجود دارد که احیای صحیح آنها باعث شیرینی بازی میشود. بطور مثال بازی it takes two در احیای مفهوم خانواده موفق بود. یک تجربه کوآپ دونفره که دو عنصر مادر (player1) و پدر (player) را پیشزمینه اجرای داستان میدانست. یا مثلا بازی the last of us که مفاهیم گوناگونی اعم از خانواده، حیات، گذشت، زندگی و… داشت. این بستگی به شما و ذهنتان دارد که سراغ چه مفاهیم جذابی بروید.
قابل فهم بودن
حتما شنیدهاید که “زیبایی در سادگی است”. منظور از سادگی این نیست که همان ایده خام و تک خطی را سرلوحه خود قرار دهید. بلکه از پیچیدگیهای بیدلیل یا دارای استهلاک جلوگیری کنید. بازی شما باید ساده و قابل فهم باشد تا کاربران به راحتی بتوانند آن را درک کنند و لذت ببرند. حال این سوال پیش می آید که چرا بازیهایی همچون Bioshock باوجود چالشهای دشوار زیبا و قابل حل هستند؟ نکته مهم اینجاست که طراح بازی حل چالش را به گونهای قرار دادهاست که:
- نیاز به مهارتهای استثنایی نداشته باشد؛
- در همان اتمسفر بتوان به کلید حل رسید؛
- بازی از پیش فرد را برای این چالش پرورش میدهد.
این سه دلیل بازیهایی مانند Bioshock را قابل فهم میکند. شما داستان را برای بازیکن از میانه بازی آغاز نمیکنید. بنابراین میتوانید بازیکن را برای این رویداد رشد دهید.
اگر در حال حاضر یک ایدهی عالی برای ساخت یک بازی جذاب در ذهن دارید و به دنبال محیطی برای پیادهسازی آن هستید، موتور بازیسازی کاپرکیوب (Ambiera Coppercube) با رابط کاربری آسان و بدون نیاز به برنامه نویسی این امکان را برای شما فراهم میکند. برای آشنایی با این موتور و یادگیری آن لیموناد به شما دوره رایگان آموزش ساخت بازی سه بعدی با Copper cube را پیشنهاد میکند که از طریق لینک زیر قابل مشاهده است:
مهمترین اصول ایده پردازی برای داستان بازی
ایجاد یک داستان جذاب و مفهومی برای یک بازی ویدئویی یا بازی کامپیوتری یک چالش خلاقانه و پرکاربرد است. در اینجا به مهمترین اصول ایده پردازی برای داستان بازی اشاره میکنیم:
ارتباط جزئیات و عناصر
عنصر بی هدف ممنوع! هدف از وجود تمامی المانها باید مشخص باشد و حتما یکی از دو ویژگی زیر را داشتهباشد:
- به عناصر اصلی بازی مرتبط باشد؛
- در راستای اهداف فرعی مانند: زیباشناختی، روانشناسی بازی و … باشد.
کاربر را خسته نکنید
هر ایدهای که ممکن است منجر به خستگی بیثمر کاربر شود را کنار بگذارید. یک بازی خوب ممکن است باعث خستگی فیزیکی (خستگی انگشتهای دست، خستگی شانه وکتف، کمردرد و…) بشود. اما هیچگاه مایه کسلی ذهن نمیشود! سعی کنید تمامی نیروهایی که در بازی صرف میشود در راستای جریان بازی باشد.
تعادل را حفظ کنید
از این سمت و آن سمت بام نیفتید! تعادل در سطوح چالش مهم است. اینکه سطوح دشواری بازی به صورت خطی یا اتفاقی (رَندوم) باشد منوط به سبک چالشهای شماست. تعادل نهتنها در چالشها، بلکه در ویژگی بخشی به شخصیتها، قرارگیری اجزاء و هرچیز دیگری نیاز است.
به زمان گِیمپلی (Game Play) توجه کنید
هرکه بامش بیش برفش بیشتر! هرچقدر بازی طولانیتر شود، کاربر انتظار دارد او را بیشتر غافلگیر کنید. به هرمیزانی که طول بازی بیشتر میشود شما باید وقت و فکر بیشتری بگذارید تا خستهکننده نشود. پس دقت کنید که زمان گیمپلی با داستان شما و توان شما سازگار باشد.
به تعداد چالشها دقت کنید
تعداد انواع چالشها و تاثیر آنها بر مسیر بازی مهم است. هر دشمن یا هر معما یک چالش است. چالشها به سه دسته تقسیم میشوند:
- چالش اصلی: یعنی مثلا رسیدن به هدف، جمع آوری الماس و این قبیل چالشها. نمونه چالشهای کلی را میتوان اتمام بازی مثال زد که معمولا در همه بازیها مشترک است؛
- ریزچالش: چالشی است که زودگذر است، مثلا جاخالی از تیرها، ردشدن از آب، کشتن دشمن و … ؛
- چالش فرعی: چالشی است که در روند اصلی داستان نقشی ندارد. بطور مثال سیاهچالی که مملو از الماس است ولی ورود به آن اجباری نیست.
درکنار هم قرارگرفتن تمام این چالشها 70% بازی را تشکیل میدهد. وظیفه شما چینش متوازن، صحیح و به جای آنها است.
بازیِ صددرصد منطقی، واقعا منطقی نیست!
اینکه تنها منطق بر بازی حاکم باشد کمی جالب نیست (به اصطلاح ما مشهدیا، خُنُکه). سعی کنید در بازی شانس بر حالات حاکم باشد. شانسی فرد را نجات دهید، شانسی شرایط پیروزی و رشد برای او قرار دهید، حتی گاهی اوقات او را شانسی باخت دهید (در این زمینه افراط نکنید). افراد اگر بدانند در بازی احتمالات غیرقابل پیشبینی هم وجود دارد بازی را ترک نمیکنند. بازی بدون شانس قابل حدس است و هیجان خاصی ندارد.
نکته: در این مورد استثنا هم وجود دارد که میتوان به بازی اندرویدی 2048 اشاره کرد. اما باید به این نکات توجه کنید که بازی بدون شانس باید تمایزات خاصی داشتهباشد و همچنین حامیان آن از قشر خاصی هستند. مثلا افرادی که طرفدار بازی 2048 هستند به ریاضی علاقهمند هستند.
هر تغییری اشتباه نیست
از قدیم گفتهاند ترک عادت موجب مرض است! معنی این ضربالمثل این است که برای ما سخت است که تغییر را بپذیریم ولی ممکن است شرایطی جدید برای ما پیش بیاید. اما هدف از بیان این ضرب المثل این نیست که تغییر نکنیم یا تغییر را نپذیریم! اتفاقا برعکس. باید به یاد داشت که تغییرات محیطی، چالشی، مکانیسمی، منطقی و … ریسکی هستند که محتوای بازی را افزایش میدهند. حالا چرا ریسک؟ چون اگر این تغییرات اشتباه یا کم یا بیش از حد طراحی شوند میتوانند باعث دلزدگی بازیکن شوند.
تمایز تمایز تمایز!
عناصر درون بازی ویژگیهای تعریفشدهای دارند. قطعا این تفاوت ویژگیهاست که چالش برانگیز است. این ویژگیها اگر در انتخاب کاراکتر باشد، انتخاب را سخت تر میکند. اگر ویژگیهای دشمن باشد، نحوه برخورد و تاکتیک در مقابله با آن متفاوتتر میشود. در صورتی که در جاده باشد، مسیر داستان در یک بخش فرق میکند. اگر در Collectableها (مثل الماس) باشد، رقابت در جمعآوری آن صورت میگیرد.
رقابت سازی
اگر به برخی از بازیها جنبه رقابتی افزوده شود، شیرینتر خواهند شد اما برای برخی بازیها این جنبه رقابت سازی به مثابه نان شب است! اگر برای لذت بردن از بازی “رقابت” نیاز است، آن را ایجاد کنید! چه بسا رقابت تنها به یک جدول برترینها ختم شود.
با انسان روبهرو هستید نه ربات!
انسان احساسات دارد، حق انتخاب دارد، سلایق منحصربهفرد دارد. پس باید چیزی را طراحی کنید که روان اورا اذیت نکند، تا حدالامکان به اعتقادات او ضربهای وارد نکند و تغییرات را بپذیرد. این موضوع نیازمند شناخت روانشناسی ، فیزیولوژی بدن و رفتارهای اجتماعی انسانها است.
قوانین دنیای واقعی را زیرپا بگذارید
اینجا دنیای شماست! هرچیزی که در این دنیا به شکلی که میخواهید وجود ندارد در اینجا میتواند باشد! گاهی بد نیست که پا را از دنیای پیرامون فراتر بگذاریم و قوانین را کمی تغییر دهیم یا قوانین جدیدی وضع کنیم. این پیش زمینه خلاق بودن است.
چگونه ایده پرداز موفقی شوم؟
فرض کنید یک بازی را بهطور کامل طراحی اولیه کردید و gdd یا بازینامه (Game Design Document) آن را نوشتهاید. همانطور که همگی میدانیم، همگی ما در طراحی بد استاد هستیم! وقتی میخواهید یک طراح باشید، فقط فکرکردن به این که “من این بازی را دوست ندارم” کافی نیست، باید به این فکر کنید که چرا آن را دوست ندارید؟ برای شروع، این فقط میتواند یک دلیل ساده باشد، مثلا “شخصیت X خستهکننده است”. اما خب، چرا خستهکننده است؟ به پرسیدن سوال ادامه دهید تا زمانی که دیگر نتوانید بپرسید و اینجاست که به ریشه مشکل پی خواهید برد. به این قانون، قانون چندسوال یا سیم جیم کردن میگویند. شما طرح سوال میکنید و تا جایی که میتوانید آن را ادامه میدهید تا ببینید اشکال کار شما کجاست؟ گاهی اوقات تغییرات کوچک میتواند بر تغییرات بزرگ تاثیر بگذارد.
اکنون که دریافتید چگونه فکر کنید، یکسری پیشنهاد برای اینکه چطور ایده پرداز شوید دارم:
توجه به نمونهها
شما باید به نمونههای موجود توجه کنید. هرگاه بازی میکنید، به ویژگیهای آن دقت کنید و از آن الگو (نه لزوما clone یا کپیبرداری) بگیرید. نقد بازیها را بخوانید و بازیهای موجود را تحلیل و نقد کنید. یک منتقد خوب میتواند بازیساز خوبی شود.
پرورش ذهن تحلیلگر
فرکانس ذهنی خود را بهبود بخشید. قدرت ذهن هر چقدر افزایش یابد، دامنههای بیشتری از ایده پردازی و دنیای پیرامون خود را شامل میشود. برای شروع مسائل پیرامون خود را به دو قسمت تقسیم کنید: مسائلی که به سادگی قابل حل هستند؛ مسائلی که به سادگی قابل حل نیستند. سپس روی آنها فکر کنید و آنها را تحلیل کنید.
اشتراکگذاری ایدهها
ایده های خودرا با دیگران به اشتراک بگذارید. شاید دیگران طرز فکر و نگاه متفاوتی داشتهباشند و باعث پختهترشدن ایدهی شما شوند. میتوانید با همفکری مسائل را پیش ببرید.
افزایش اطلاعات و یادگیری علم طراحی بازی
“همهچیزدان” بودن توقعی به دور از واقعیت است. اما سعی کنید در هر زمینهای حداقلِ اطلاعات را کسب کنید تا بتوانید با نگرش خودتان کارها را انجام دهید. دقت کنید که وظیفه گیم دیزاینر تنها ایده پردازی نیست!
jesse schell میگوید: طراحی بازی به معنی تصمیمگیری دربارهی این است که یک بازی باید چگونه باشد و او تصمیمگیرنده طرح بازی است.
پس درک خود را از طراحی بازی افزایش دهید که برای پیشبرد جریان بازی تصمیمگیری بهتری داشتهباشید. این موضوع منوط به تلاش شما در یادگیری علم طراحی بازی است. کُتُب game design، آموزشها، کنفرانسهای گوناگون و تحلیل بازیهای مختلف میتواند به شما کمک کند. از بررسی تئوریهای طراحی و نظریه بازیها هم غافل نشوید.
یادگیری طراحی
پیشنهاد من به شما: هنرمند شوید! طراحی دستی یاد بگیرید و ایده خود را به تصویر بکشید. مصورسازی به انتزاع ذهنی شما کمک میکند. استوریبرد و تحلیلهای ریختشناختی بسیار کمککننده است. مطالعه مقاله “بررسی اصل و قانون اول انیمیشن سازی دیزنی” در این زمینه خالی از لطف نیست.
یادگیری تکنیکهای ایده پردازی
تکنیکهای ایده پردازی مثل تکنیک اسکمپر Scamper ، نقشه ذهنی mind map ، افکارنویسی ، تفکر معکوس و … را یاد بگیرید. این تکنیکها برای تسهیل ایده پردازی ایجاد شدهاند. مخصوصا نقشه ذهنی را دست کم نگیرید!
یادداشت افکار
هرچیزی به ذهنتان میرسد را بنویسید. سرکار، موقع درسخواندن، استراحتکردن. حتی بیربطترین موضوعات و چیزها را بنویسید و سعی کنید در یک دفترچه و یک محل باشد که بتوانید آنها را با یکدیگر ارتباط دهید. این کار علاوه بر تاثیر روی ایده پردازی باعث راحتشدن افکار و ذهن شما میشود.
مراقبت از ذهن و بدن
مغز خود را رشد دهید. قطعا سالم نگهداشتن مغز شما و پرورش آن به قدرت ذهن شما هم کمک میکند. مثلا تغذیه صحیح، تمرینهای ریاضی، یادگیری مهارتهای جدید، افزایش سرعت و عکس العمل، یادگیری زبان جدید یا حفظ قرآن و اشعار ناب و ضربالمثلها، حل جدول و معماها و بازیهای فکری (حتی اسم فامیل) و… هرچیزی که باعث رشد مغز شما شود. از مغز و ذهن خود کار بکشید. اما سودمند نه بیهوده! فسفرسوزاندن زمینه پیرنشدن مغز است.
سخن پایانی
در این مقاله به صورت کاملا مفصل به بررسی نکات مهم در زمینه اصول ایده پردازی برای داستان بازی پرداختیم. اما این همهی ماجرا نیست! به اندازهای که انسان روی زمین است، سلایق و نکات گوناگون برای جذب آنها و ایده پردازی وجود دارد. پس از نهایی کردن ایدهی اصلی بازی نوبت به طراحی المانها و شخصیتها میرسد. در نهایت هم باید با کمک موتورهای بازی سازی این ایدهها را پیادهسازی کنید. امیدوارم که این مطلب برای شما مفید باشد و توانسته باشم با تجاربم کمی چشم شما را به روی دنیای بازیسازی باز کنم. با لیموناد همراه باشید.